خرید کتاب روز و شب یوسف
جستجوی کتاب روز و شب یوسف در گودریدز
نمونه ای از زیبایی های کلامی در این کتاب:
آفتاب وا افتاده و بی حال بود.غلظت لزجی داشت.بوی بد می داد.بویی مثل بوی...مثل بوی مرده شوی خانه...نه...بوی زن حیز...به نظرش لزج و شسبنده و چندشناک می آمد....خانه تنبل بود.آفتاب تنبل بود.هوا تنبل بود، یوسف تنبل بود، مگسی بود که بالش...یکی از بالهایش شکسته باشد.... در این کتاب دغدغه های پسری در سن بلوغ در حد قابل قبولی به تصویر کشیده می شود.ی
مشاهده لینک اصلی
@خیالش آزارش میداد.خیالش بیشتر آزارش میداد. مایه ی رنجش بود. دیگر از دست خودش به ستوه آمده بود دلش میخواست پنجه هایش را به کاسه سر خود فرو کند, مغزش را از جا بکند و مثل تکه چربی ای زیاد و بیهوده بیرونش بیندازد. میخواست بی مغز و بی خیال و بی وهم توی خیابانها راه برود. میخواست اینجور که هست نباشد...@
مشاهده لینک اصلی