حرفهی اصلی بولگاکف پزشکی بود. او در سال 1916، پس از اتمام تحصیلاتش، به قصبهای دورافتاده در ایالت نیکولسکویه منتقل شده و بهتنهایی با بیماری روستاییان دستوپنجه نرم کرده بود. ماجراهای مجموعهی یادداشتهای یک پزشک جوان برگرفته از تجربههای بولگاکف در این روستاست و میتوان گفت که نویسنده این مجموعه را بر اساس واقعیت نوشته و تقریباً همهی رویدادهای توصیفشده در داستانها را شخصاً تجربه کرده است. این داستانها در زمان حیات او در نشریات مختلف منتشر شد و پس از درگذشتش بهصورت کتاب در آمد. در این کتاب داستان «مورفین» نیز گنجانده شده است که بولگاکف در آن چگونگی اعتیاد یک پزشک به این مادهی مخدر را به شکل بدیع و تکاندهندهای به تصویر میکشد.
خرید کتاب یادداشت های یک پزشک جوان
جستجوی کتاب یادداشت های یک پزشک جوان در گودریدز
معرفی کتاب یادداشت های یک پزشک جوان از نگاه کاربران
فصل اول و دومش رو خیلی سریع خوندم، چون جذاب و کشش دار بود.
خاطرات یک پزشک روس، حدود صدسال قبل
قطعا خاطرات جذاب و داستانی جالب میتونه باشه این موضوع
ولی فصل آخر ... دو هفته ای میشه که کتاب کنار میزمه و منتظر تا فصل آخر رو که نیمه خوندم، تموم کنم. آخر امشب چند صفحه دیگه شو خوندم وبه این نتیجه رسیدم اصلا جذابیتی برام نداره، دو صفحه آخر رو خوندم تا بفهمه برای شخصیت داستان چه اتفاقی می افته آخر و کتاب رو بستم! به همین غیرحرفه ای :)) چون میدونستم اگه این کار رو نکنم، همچنان کتاب کنار میز میمونه به امید تموم شدن و آنقدر فصل آخر کسل وارنوشته شده و موضوعش برام غیرجذابه که چند هفته دیگه هم ممکنه رو میز بمونه
این رو هم بگم که اولین کتاب از بولگاکف بود که خوندم
مشاهده لینک اصلی
این اثر یک خود زندگینامه نوشت از میخاییل بولگاکف است که به عنوان یک دکتر تازه کار از دانشگاه به سمت روستایی دور از مسکو رهسپار میشود، مشخص ترین مساله کتاب ترس است، ترس بولگاکف از مرگ بیمار در زیر دستانش که نشان از تعهد او دارد، حتی این ترس در جایگایی بالاتر از ترس از سانسور یا استالین قرار دارد، ترسی که پزشک جوان را مجبور به استفاده ز تمام دانش و توان خود میکند
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب یادداشت های یک پزشک جوان
خرید کتاب یادداشت های یک پزشک جوان
جستجوی کتاب یادداشت های یک پزشک جوان در گودریدز
خاطرات یک پزشک روس، حدود صدسال قبل
قطعا خاطرات جذاب و داستانی جالب میتونه باشه این موضوع
ولی فصل آخر ... دو هفته ای میشه که کتاب کنار میزمه و منتظر تا فصل آخر رو که نیمه خوندم، تموم کنم. آخر امشب چند صفحه دیگه شو خوندم وبه این نتیجه رسیدم اصلا جذابیتی برام نداره، دو صفحه آخر رو خوندم تا بفهمه برای شخصیت داستان چه اتفاقی می افته آخر و کتاب رو بستم! به همین غیرحرفه ای :)) چون میدونستم اگه این کار رو نکنم، همچنان کتاب کنار میز میمونه به امید تموم شدن و آنقدر فصل آخر کسل وارنوشته شده و موضوعش برام غیرجذابه که چند هفته دیگه هم ممکنه رو میز بمونه
این رو هم بگم که اولین کتاب از بولگاکف بود که خوندم
مشاهده لینک اصلی
این اثر یک خود زندگینامه نوشت از میخاییل بولگاکف است که به عنوان یک دکتر تازه کار از دانشگاه به سمت روستایی دور از مسکو رهسپار میشود، مشخص ترین مساله کتاب ترس است، ترس بولگاکف از مرگ بیمار در زیر دستانش که نشان از تعهد او دارد، حتی این ترس در جایگایی بالاتر از ترس از سانسور یا استالین قرار دارد، ترسی که پزشک جوان را مجبور به استفاده ز تمام دانش و توان خود میکند
مشاهده لینک اصلی